رفت
پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۹ ق.ظ
اولین بار که براش اشک ریختم
رفتم پیش خدا فریاد زدم چرااااااااااااا ؟؟؟؟
خدا به آرامی گفت :
هیســــــــــــــــــــــ
فرشته ها تازه خوابیدن
زیر لب پرسیدم پس من چی ؟؟؟
با مهربانی گفت : تو واسم عزیزترینی
بغض کردم و گفتم : فرشته ی من رفت ...
خدا نگاهم کرد و گفت : اذیتش کردی ؟؟؟
با اشک و هق هق گفتم : فک نکنم !!!
خدا گفت :
اومدی دنبالش تو اسمون؟
گفتم:اره ، نامرد بهم قول داده بود بدون من جایی نره...
خدا لبخندی زد...
سرمو بالا کردم گفتم : من بدم یا اون؟
خدا گفت : هیچکدوم...
داد زدم گفتم:اون بد بود تنهام گذاشت اون بد بود که گفت تا تهش باهاتم
حرصم گرفت گفتم ببرش جهنم...
خدا با تعجب گفت:مطمئنی؟
با دو دلی با اشکام گفتم : نـــــــــه...
به خدا گفتم : میشه ببینمش؟
خدا قبول کرد...
از این پایین داشتم میدیدمش بلند داد زدم و گفتم:
اهای همه کسم همه احساس من، من اینجام، مگه قرار نبود تنها جایی نری، با توام...
خدا اروم بهم گفت : صداتو نمیشنوه..
به ارامی با بغض گفتم:دوسش داشتم و دارم ، پس چرا رفت؟
خدا گفت:اگه زندگیتون بهم ربط نداشت هیچ وقت سر راه هم قرارتون نمیدادم...
لبخندی زدمو گفتم : مواظبش باش خدا
من تورو به خدا سپردم
تو منو به کی سپردی؟!
۹۴/۰۴/۱۱